پیش نویس:متن ِ پایین مربوط به یکی از دوستان من و در باب ِ نوشته های اخیر ِ من در مورد اورکات است که به دلیل طولانی بودن در کامنتها نگنجیده بود.گرچه متن ناپخته و عاری از دقت در ساختارِ متنی و واژه گانی و مفهومی است{که تا حدی به نحوه خوانش نویسنده آن نیز مربوط می شود} ولی تصمیم به گذاشتنش در اینجا کردم تا دیدی دیگر نیز در این باب مطرح گردد{گرچه همانگونه که گفتم این متن عاری از جدیت های نوشتاری است}.باید بگویم که هدفم از این کار نشان دادن ِ منش ِ دموکراتیک و پلورالیستی نیست بل بیشتر بر آنم که خواننده توجیهات ِ متداول اورکاتیون و اتهامات مسبوق به سابقه از طرف آنان را مشاهده کند و دیگر اینکه با خوانش آن درک بهتری بر نقدی که بر ساختار و مفاهیم مطرح شده در آن خواهم نوشت داشته باشد.
در پشت هر سادگی ای حتما فکر نکردن نخوابیده است
شاید اگر نوشته ات را با نوشته هائی آغاز میکردی که نشان میدادی تو همه ی جماعت اورکات را با هم و با یک چوب نزده ای گله های کمتری بود.مشکل آنجا آغاز شد که همه ی جماعت اورکات را با یک چوب زده ای؟و اگر اینگونه بوده من آنرا اینگونه نیافتم که این مسلما از اشکالات من است و نه تو//////
من آنچنان در معنای زندگی مطالعه نکرده ام که در معنای زندگی با تو وارد بحث شوم فقط یک مثال:
می توانی بگویی برگ درخت,شاخه های درخت ریشه درخت تنه درخت و همه اینها وجود دارد ولی خود درخت نه؟؟؟
چطور خود زندگی اصالت ندارد ولی جدیت در آن اصالت دارد...مثل اینکه بگویی هدف حفظ نظام است و بخواهی مجلس و دولت را از آن جدا کنی..در حالی که نظام با اینها تعریف میشود...همانگونه که درخت با شاخه و برگهایش..پس چطور زندگی اصالت ندارد ولی جدیت در آن....
بله زندگی ساده نیست و افکار پشتش نیز ولی مگر ساده و بدون فکر بودن همیشه بدنبال هم است؟؟؟
اورکات تفریح است شوخی است سرگرمی است و برای عده ای روسپی خانه و برای بعضی اشتراک یاب روابط شل انسانی....همه ی اینها که گفتی دراورکات یک جا دارد و طبعا عضو های در اورکات ...هر کس راه خود را در اورکات می رود..اینجا همه گونه انسان وجود دارد.
اینجا جمع کوچکی از جامعه ی ماست نه بیشتر و نه کمتر..ما همه از پشت جدیتی گذشته ایم تا به اینجا رسیده ایم..اگر واقعا تمام این جماعت (تمام میگویم چون هیچ تمایزی بین هیچ کس و هیچ فردی در ارکات با دیگری قایل نشده ای) در ساده ترین ارتباط وا مانده اند که وای بر ما جماعت اورکاتی
همه چیز از ارضای تشویق شدن و دست زدن عده ای برای ما شروع می شود و از اینکه عده ای برای ما دست بزنند و عده ای فتوحات ما را ببینند و از اینکه آنها میفهمند چقدر دانا هستیم و عالم احساس غرور ما را میگیرد و آیا هیچ کدام از ما در خلوت خود به این نمی اندیشیم که کدام یک اصیل است و درست و کدام یک برای چاپلوسی..آیا براستی ما همه غرق در این تعریفات هستیم..وآیا قبل از اورکات این کمبود را داشته ایم و حال آنرا داریم و برای همین به آن هجوم آورده ایم تا آنرا جبران کنیم...
دموکراسی . توده و مقولاتی از این دست.....
بله شاید دموکراسی برای آرامش روان چاق توده باشد ولی آیا راه پر سود تر و کم هزینه تر از آن را یافته ایم؟
گفتی آنچه از سوی همگان تایید می شود را باید مورد تردید قرار دادوآیا جریان عکس این گزاره درست است...و این همگان کیستند؟؟توده روشنفکران من تو یا.....
معیار را باید عوض کرد .معیار توده نیست ومعیار همگان نیست ومعیار خود موضوع است . وهمان است که درستی و نا درستی را مشخص می کند فارغ از نظر توده...این حرف با حرف رادیکالهای مذهبی که آیه "اکثرهم لا یعقلون " را تفسیر به رای میکنند هیچ فرقی ندارد و در باب دموکراسی هر دو به یک جا می رسید...اینکه مردم در چه مقداری از معیارهای درست بودن دور هستند جای بحث دارد که مهم تر از آن این است که ما هم جزیی از این مردم هستیم و نه جدا از آنها....
همیشه برایم سوال بوده است که فیلمی یا موسیقی که بسیار مورد علاقه عده ای خاص بوده است وقتی آن فیلم یا موسیقی را تمام اقشار مردم گوش می دهند زیبایی آن موسیقی یا فیلم ارزشش چندین برابرکم میشود...راستی چرا آنهایی را که تا دیروز مورد سرزنش از آهنگی که گوش می دهندو از تفریحی که میکنند قرار می دادیم اکنون که آنها همان کار های ما را میکنند به ناگاه این اعمال نیز تقبیح می شوند؟حتما شنیده ای فلان موبایل دست هر عمله ای هست ...یا سطحی تر فلان کار جواد شده است....
این همان موسیقی بود که در خلوت از آن لذت می بردیم و آنرا از بهترین ها بر میشمردیم ولی الان که همه آنرا گوش می دهند دیگر لذتی ندارد...در واقع شاید هر جا حس کنیم فاصله مان از توده کم شده است به خود شک میکنیم چون اصولا اینگونه می اندیشیم که حتما یک جای کار میلنگد که توده بر این موضوع علاقه مند شده است ودر این بین آنچه در رده چندم است آن موسیقی است و مهم این است که چه قشری به این موسیقی گوش می دهد واینگونه است که هرچه عوام میخوانند بد است چه دیروز بامداد خمار مد بود و امروز چنین گفت زرتشت...انگار نه انگار که حرکتی رو به جلو برداشته شده است!!!!!
آنها به جلو میروند و ما نیز..هر کس به اندازه خود...آنها ما...خودی غیر خودی...درجه بندی شهروندان ...انبوهه و ما... چه فرقی میکند ما در حال طبقه بندی انسانها هستیم و ما شروع تبعیض در سطح جامعه هستیم...و مگر می شود فقط اینگونه فکر کرد و عمل نه؟؟؟؟؟؟
دوست عزیز انسانهایی هستند که از نظر ما پایین تر از ما هستند و ما نیز همانگونه در این چرخه پایین تر از عده ای و ما نیز برای عده ای انبوهه و عوام که گرچه کتاب میخوانیم ولی درست نمی فهمیم در آن چیست...آیا آنها نیز باید ما را مورد کنایه قرار دهند...تاختن به انبوهه برای چه و به چه هدفی؟؟
...ومی توان و البته به نظر من باید کاری کرد که آنها را که پایین تر می دانیم حرکتی دهیم که تاختن به ملتی که اذعان می کنی چاقو را هم نمی شناسند بدور از رسم جوانمردیست....اگر حس میکنی عده ای گم شده اند..نباید فانوست را خاموش کنی و در کنج خانه تان بر این جماعت بگریی..میتوانی فانوست را روشن کنی تا آنها نیز راهی را که تو فکر میکنی درست است بیابند اگر هم فکر میکنی خود نیز هنوز راه را نیا فته ای دیگر چه گله ای از این جماعت داری...شاید هیچ کس راه را پیدا نکند ولی این با ارزش تر از خاموش کردن چراغ است.....
انسان به همان اندازه که نمی اندیشد پست نیست......ولی آیا انسان های زیادی هستند که نمی اندیشند حداقل اندازه ی خود..قطعا که ما اندازهی انسان ها را تشخیص نمی دهیم..
دنیا یکپارچه پاک نیست و نیز یکرنگ سیاه...ولی می توان تلخی بودن عامه را با حرکت آنها به جلو عوض کرد(البته اگر فکر کردیم چیزی را یافته ایم که آنها نیافته اند)
اگر قرار نیست چیزی را درست کنیم بهتر است خراب ترش نکنیم...
قانون اعداد بزرگ و استدلالهایی از این دست:
اصلا منظور از آوردن 700هزار نفر تایید آنها نیست و فقط این باعث می شود که با احتیاط بیشتری راجع به موضوعی که این طیف وسیع در آن عضوند صحبت کرد..آیا همه حقیقت یکجاست...شاید قسمتی از آن در اورکات و بخشی از آن در وبلاگ تو باشد....
گفتی از این 700هزار نفر میتوان در جاهای دیگری سراغ گرفت.اگر آن جاهای دیگر مورد تایید تو بود آیا می توان از این جمله که "هر امری مورد تایید همگان است باید در درستی اش شک کرد" استفاده کرد؟در این صورت"همگان " در جایی که تو تایید می کنی و هزاران نفر دیگر هم حضور دارند معنا ندارد؟(وبلاگ نویسی و...)کلمه همگان را میتوان به انحا مختلف تفسیر کرد
آن دخترک که ازتستیمونیال لذت میبرد ...آیا لذت بردن از لطف دیگران دارای مشکلی ساختاریست...بله این یک اصل است که هرجا از تو تعریف میکنند در همه کارهایت نگاهی دوباره بیانداز و اگر پس از این تعریف ها کسی در خلوت خود اندیشه نکرد این را خود او می فهمد و خودش و اگر نکند خود اشتباه میکند ولی چگونه می فهمیم که این انسانها اینگونه نیستند؟؟؟
آیا از ابراز احساسات انسانی به انسان دیگر که نه تو و نه من درون دل هیچ کدام را نمیدانیم تهوع آور است؟چرا باید از ابراز احساسات پاک دو انسان دچار تهوع شویم؟مگر تو یا من به تمام وجوه انسانها آگاهیم که اینگونه حکم به سطحی بودن آنها می دهیم؟
چند نفر از ما ارکاتی ها هنگام نوشتن آنرا برای بقیه مینویسیم..آیا می دانی اینها که مینوسند به فرد مورد اشاره توجه میکنند یا به آنها که آنرا می خوانند؟آیا اصلا نشان دادن یک خوبی به بقیه اشتباه است؟بله این ابراز محبت ها می تواند در جلوی چشم جمع نباشد ولی اگراینگونه نیست دلیلی بر تظاهر نیز نمی باشد یا سطحی نگری...
و در آخر اینکه گفته ای بر خلاف بسیاری از همراهانت هنوز با .......گونه ی انسانها در رابطه هستی...چند نکته:نمی دانم اگر انسانهایی که با تو در ارتباطند بفهمند که چگونه در نظر تو آنها پست هستند چه حالی میشوند..وقتی بفهمند که آنها را به گونه یک انسان پست نگاه می کنی چه عکس العملی نشان میدهند..همین قدر می دانم این یعنی کمی ریا و البته بیشتر از کمی...اگر آنها را اینگونه می بینی آیا من حق دارم بگویم که "تو با آنها رابطه داری تا از اینکه آنها به گونه ای هستند که تو نیستی احساس کمی رضایت کنی و البته که از بودن اینگونه انسانها زجر هم میکشی که میتوانی همین ها را با نداشتن رابطه هم بفهمی و شاید اینگونه به نظرت مطمئن میشوی"نه من اصلا این حق را به خودم نمی دهم...........
دوست من اینکه با عامه مردم نشست و برخاست نکنی جای افتخار نیست که اگر اینگونه می اندیشی بهتر است با همفکرانت رابطه داشته باشی که سنگین تر از این تحقیری نیست که فردی که با او رابطه داری بفهمد آنگونه میاندیشی.و آنها شاید وسیله ای بشوند برای تایید اندیشه هایت...
بله خط تمایز تو با بقیه همین گونه از انسانها هستند که گفتی پس به همین دلیل ساده آنها را پست نگو...حاضری با انسانی که برایش تو ارزشی نداری رابطه ظاهری داشته باشی؟؟
فرار از عامه کار زیاد سختی نیست مهم این است که به عامه نزدیک شوی که تو به گفته خودت شده ای ولی آنها را طور دیگری نگاه میکنی......دوست من اگر دست آنها را نمی گیری لااقل با آنها فاصله بگیر که اگر روزی فهمیدند چگونه نگاهشان میکنی در درون دره ای که هستند به چاهی از آن دره پرتاب نشوند....
بهتر است منظور خود را از واژه های پست و کلماتی از این دست را روشن تر بیان بکنی...
اگر برداشت اشتباهی از نوشته هایت شد شرمنده....
ممنون که باعث فکر کردن ما شدی.....
در پشت هر سادگی ای حتما فکر نکردن نخوابیده است
شاید اگر نوشته ات را با نوشته هائی آغاز میکردی که نشان میدادی تو همه ی جماعت اورکات را با هم و با یک چوب نزده ای گله های کمتری بود.مشکل آنجا آغاز شد که همه ی جماعت اورکات را با یک چوب زده ای؟و اگر اینگونه بوده من آنرا اینگونه نیافتم که این مسلما از اشکالات من است و نه تو//////
من آنچنان در معنای زندگی مطالعه نکرده ام که در معنای زندگی با تو وارد بحث شوم فقط یک مثال:
می توانی بگویی برگ درخت,شاخه های درخت ریشه درخت تنه درخت و همه اینها وجود دارد ولی خود درخت نه؟؟؟
چطور خود زندگی اصالت ندارد ولی جدیت در آن اصالت دارد...مثل اینکه بگویی هدف حفظ نظام است و بخواهی مجلس و دولت را از آن جدا کنی..در حالی که نظام با اینها تعریف میشود...همانگونه که درخت با شاخه و برگهایش..پس چطور زندگی اصالت ندارد ولی جدیت در آن....
بله زندگی ساده نیست و افکار پشتش نیز ولی مگر ساده و بدون فکر بودن همیشه بدنبال هم است؟؟؟
اورکات تفریح است شوخی است سرگرمی است و برای عده ای روسپی خانه و برای بعضی اشتراک یاب روابط شل انسانی....همه ی اینها که گفتی دراورکات یک جا دارد و طبعا عضو های در اورکات ...هر کس راه خود را در اورکات می رود..اینجا همه گونه انسان وجود دارد.
اینجا جمع کوچکی از جامعه ی ماست نه بیشتر و نه کمتر..ما همه از پشت جدیتی گذشته ایم تا به اینجا رسیده ایم..اگر واقعا تمام این جماعت (تمام میگویم چون هیچ تمایزی بین هیچ کس و هیچ فردی در ارکات با دیگری قایل نشده ای) در ساده ترین ارتباط وا مانده اند که وای بر ما جماعت اورکاتی
همه چیز از ارضای تشویق شدن و دست زدن عده ای برای ما شروع می شود و از اینکه عده ای برای ما دست بزنند و عده ای فتوحات ما را ببینند و از اینکه آنها میفهمند چقدر دانا هستیم و عالم احساس غرور ما را میگیرد و آیا هیچ کدام از ما در خلوت خود به این نمی اندیشیم که کدام یک اصیل است و درست و کدام یک برای چاپلوسی..آیا براستی ما همه غرق در این تعریفات هستیم..وآیا قبل از اورکات این کمبود را داشته ایم و حال آنرا داریم و برای همین به آن هجوم آورده ایم تا آنرا جبران کنیم...
دموکراسی . توده و مقولاتی از این دست.....
بله شاید دموکراسی برای آرامش روان چاق توده باشد ولی آیا راه پر سود تر و کم هزینه تر از آن را یافته ایم؟
گفتی آنچه از سوی همگان تایید می شود را باید مورد تردید قرار دادوآیا جریان عکس این گزاره درست است...و این همگان کیستند؟؟توده روشنفکران من تو یا.....
معیار را باید عوض کرد .معیار توده نیست ومعیار همگان نیست ومعیار خود موضوع است . وهمان است که درستی و نا درستی را مشخص می کند فارغ از نظر توده...این حرف با حرف رادیکالهای مذهبی که آیه "اکثرهم لا یعقلون " را تفسیر به رای میکنند هیچ فرقی ندارد و در باب دموکراسی هر دو به یک جا می رسید...اینکه مردم در چه مقداری از معیارهای درست بودن دور هستند جای بحث دارد که مهم تر از آن این است که ما هم جزیی از این مردم هستیم و نه جدا از آنها....
همیشه برایم سوال بوده است که فیلمی یا موسیقی که بسیار مورد علاقه عده ای خاص بوده است وقتی آن فیلم یا موسیقی را تمام اقشار مردم گوش می دهند زیبایی آن موسیقی یا فیلم ارزشش چندین برابرکم میشود...راستی چرا آنهایی را که تا دیروز مورد سرزنش از آهنگی که گوش می دهندو از تفریحی که میکنند قرار می دادیم اکنون که آنها همان کار های ما را میکنند به ناگاه این اعمال نیز تقبیح می شوند؟حتما شنیده ای فلان موبایل دست هر عمله ای هست ...یا سطحی تر فلان کار جواد شده است....
این همان موسیقی بود که در خلوت از آن لذت می بردیم و آنرا از بهترین ها بر میشمردیم ولی الان که همه آنرا گوش می دهند دیگر لذتی ندارد...در واقع شاید هر جا حس کنیم فاصله مان از توده کم شده است به خود شک میکنیم چون اصولا اینگونه می اندیشیم که حتما یک جای کار میلنگد که توده بر این موضوع علاقه مند شده است ودر این بین آنچه در رده چندم است آن موسیقی است و مهم این است که چه قشری به این موسیقی گوش می دهد واینگونه است که هرچه عوام میخوانند بد است چه دیروز بامداد خمار مد بود و امروز چنین گفت زرتشت...انگار نه انگار که حرکتی رو به جلو برداشته شده است!!!!!
آنها به جلو میروند و ما نیز..هر کس به اندازه خود...آنها ما...خودی غیر خودی...درجه بندی شهروندان ...انبوهه و ما... چه فرقی میکند ما در حال طبقه بندی انسانها هستیم و ما شروع تبعیض در سطح جامعه هستیم...و مگر می شود فقط اینگونه فکر کرد و عمل نه؟؟؟؟؟؟
دوست عزیز انسانهایی هستند که از نظر ما پایین تر از ما هستند و ما نیز همانگونه در این چرخه پایین تر از عده ای و ما نیز برای عده ای انبوهه و عوام که گرچه کتاب میخوانیم ولی درست نمی فهمیم در آن چیست...آیا آنها نیز باید ما را مورد کنایه قرار دهند...تاختن به انبوهه برای چه و به چه هدفی؟؟
...ومی توان و البته به نظر من باید کاری کرد که آنها را که پایین تر می دانیم حرکتی دهیم که تاختن به ملتی که اذعان می کنی چاقو را هم نمی شناسند بدور از رسم جوانمردیست....اگر حس میکنی عده ای گم شده اند..نباید فانوست را خاموش کنی و در کنج خانه تان بر این جماعت بگریی..میتوانی فانوست را روشن کنی تا آنها نیز راهی را که تو فکر میکنی درست است بیابند اگر هم فکر میکنی خود نیز هنوز راه را نیا فته ای دیگر چه گله ای از این جماعت داری...شاید هیچ کس راه را پیدا نکند ولی این با ارزش تر از خاموش کردن چراغ است.....
انسان به همان اندازه که نمی اندیشد پست نیست......ولی آیا انسان های زیادی هستند که نمی اندیشند حداقل اندازه ی خود..قطعا که ما اندازهی انسان ها را تشخیص نمی دهیم..
دنیا یکپارچه پاک نیست و نیز یکرنگ سیاه...ولی می توان تلخی بودن عامه را با حرکت آنها به جلو عوض کرد(البته اگر فکر کردیم چیزی را یافته ایم که آنها نیافته اند)
اگر قرار نیست چیزی را درست کنیم بهتر است خراب ترش نکنیم...
قانون اعداد بزرگ و استدلالهایی از این دست:
اصلا منظور از آوردن 700هزار نفر تایید آنها نیست و فقط این باعث می شود که با احتیاط بیشتری راجع به موضوعی که این طیف وسیع در آن عضوند صحبت کرد..آیا همه حقیقت یکجاست...شاید قسمتی از آن در اورکات و بخشی از آن در وبلاگ تو باشد....
گفتی از این 700هزار نفر میتوان در جاهای دیگری سراغ گرفت.اگر آن جاهای دیگر مورد تایید تو بود آیا می توان از این جمله که "هر امری مورد تایید همگان است باید در درستی اش شک کرد" استفاده کرد؟در این صورت"همگان " در جایی که تو تایید می کنی و هزاران نفر دیگر هم حضور دارند معنا ندارد؟(وبلاگ نویسی و...)کلمه همگان را میتوان به انحا مختلف تفسیر کرد
آن دخترک که ازتستیمونیال لذت میبرد ...آیا لذت بردن از لطف دیگران دارای مشکلی ساختاریست...بله این یک اصل است که هرجا از تو تعریف میکنند در همه کارهایت نگاهی دوباره بیانداز و اگر پس از این تعریف ها کسی در خلوت خود اندیشه نکرد این را خود او می فهمد و خودش و اگر نکند خود اشتباه میکند ولی چگونه می فهمیم که این انسانها اینگونه نیستند؟؟؟
آیا از ابراز احساسات انسانی به انسان دیگر که نه تو و نه من درون دل هیچ کدام را نمیدانیم تهوع آور است؟چرا باید از ابراز احساسات پاک دو انسان دچار تهوع شویم؟مگر تو یا من به تمام وجوه انسانها آگاهیم که اینگونه حکم به سطحی بودن آنها می دهیم؟
چند نفر از ما ارکاتی ها هنگام نوشتن آنرا برای بقیه مینویسیم..آیا می دانی اینها که مینوسند به فرد مورد اشاره توجه میکنند یا به آنها که آنرا می خوانند؟آیا اصلا نشان دادن یک خوبی به بقیه اشتباه است؟بله این ابراز محبت ها می تواند در جلوی چشم جمع نباشد ولی اگراینگونه نیست دلیلی بر تظاهر نیز نمی باشد یا سطحی نگری...
و در آخر اینکه گفته ای بر خلاف بسیاری از همراهانت هنوز با .......گونه ی انسانها در رابطه هستی...چند نکته:نمی دانم اگر انسانهایی که با تو در ارتباطند بفهمند که چگونه در نظر تو آنها پست هستند چه حالی میشوند..وقتی بفهمند که آنها را به گونه یک انسان پست نگاه می کنی چه عکس العملی نشان میدهند..همین قدر می دانم این یعنی کمی ریا و البته بیشتر از کمی...اگر آنها را اینگونه می بینی آیا من حق دارم بگویم که "تو با آنها رابطه داری تا از اینکه آنها به گونه ای هستند که تو نیستی احساس کمی رضایت کنی و البته که از بودن اینگونه انسانها زجر هم میکشی که میتوانی همین ها را با نداشتن رابطه هم بفهمی و شاید اینگونه به نظرت مطمئن میشوی"نه من اصلا این حق را به خودم نمی دهم...........
دوست من اینکه با عامه مردم نشست و برخاست نکنی جای افتخار نیست که اگر اینگونه می اندیشی بهتر است با همفکرانت رابطه داشته باشی که سنگین تر از این تحقیری نیست که فردی که با او رابطه داری بفهمد آنگونه میاندیشی.و آنها شاید وسیله ای بشوند برای تایید اندیشه هایت...
بله خط تمایز تو با بقیه همین گونه از انسانها هستند که گفتی پس به همین دلیل ساده آنها را پست نگو...حاضری با انسانی که برایش تو ارزشی نداری رابطه ظاهری داشته باشی؟؟
فرار از عامه کار زیاد سختی نیست مهم این است که به عامه نزدیک شوی که تو به گفته خودت شده ای ولی آنها را طور دیگری نگاه میکنی......دوست من اگر دست آنها را نمی گیری لااقل با آنها فاصله بگیر که اگر روزی فهمیدند چگونه نگاهشان میکنی در درون دره ای که هستند به چاهی از آن دره پرتاب نشوند....
بهتر است منظور خود را از واژه های پست و کلماتی از این دست را روشن تر بیان بکنی...
اگر برداشت اشتباهی از نوشته هایت شد شرمنده....
ممنون که باعث فکر کردن ما شدی.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر