۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

چشمان ِ زهرآگین

The Poisonous Eye- By Elend



چشمان ِ زهرآگین


مدتهای طولانی شکیبیده ایم
با چشمانی پرولع
نگاهشان مست و مخمور


مدتهای طولانی شکیبیده ایم
مستور، بسته از هرسو
نه زنده گان را مانیم و نه مرده گان را


اگر فنا شده بودیم
می توانستیم شکوفیدن ِ دنیا را به نظاره بنشینیم


چشمان ِ زهرآگین


چشمان ِ آدمیان،
در آفتاب پلاسیدند ، پژمردند
و دگر فرنودی ما را برده خویش نساخت


لیک رهروان ِ خودسر و بی عنان را پاسداشت تنها خیال است و بس


تنها چیزی که در آرزویش هستیم رویایی دگر است، خیالی دگر


شکافی از نور، در هر سایه ای
و مغاکی از تنهایی ، در هر تندیسی ، هر رنگی


در پرستشگاه ِ حقیقت می سوختیم
و نگریستیم که چون خورشید ِ تار آسمان را در کام خویش می کشید


و خوارداشت ِ آدمیان به برهوت چهره ها تبعیدمان کرد


هرگز آیا می توانیم بی شرم زندگی کنیم؟
هرگز آیا می توانیم بی نخوت بمیریم ؟


چشمان ِ زهرآگین


مسرت و شادی رخت بربسته اند


هفت چشم برای نگریستن


مسرت و شادی رخت بربسته اند


هفت چشم برای خون گریستن