۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

Wish you were here

مست نوشت دوست داشتم  که باشد برادر، بی کنار امن دوست اما دیگر گویی مجال مستی جانانه نیست.

چیزی اگر به نام زندگی وجود داشته باشد، افشره ای بود که من و تو در جام لحظه های ناب فشردیم. بزرگ  و شگرف اگر لایق نامیدن بود، لحظه هایی بود که بی دریغ گذشت و خیالی بود که بر بام به رقص درآوردیم، پاره های بود که گرد هم آوردیم و جرعه هایی که بر خاک ریختیم، و قرمزی ِ خونی که بر نیش کشیدیم. خوش اگر بود ایامی بود که طی شد بی تمنای امتدادی در آینده، که لحظه را زیستیم و هرگونه خیال خام آینده را تسخر زدیم.

هیچ نظری موجود نیست: